خبرگزاری حوزه | «با حضور ده پرنده روی زمین، آن صحنه به یک کابوس میمانست: گرما، سروصدای کرکننده، شنهای روان، یک کامیون سوخت مشتعل، تاریکی و نفراتی که سراسیمه میخواستند سوختگیری را به پایان رسانده و تجهیزات و نفرات را منتقل کنند. در آن آشوبکده، گویا هیچ مقر فرماندهی در صحرای شماره یک وجود نداشت و هیچکس یونیفورمها یا درجات خود را نپوشیده بود. پس اگر هم میشد کسی را از میان خاک و غبار وزان در هوا دید، سخت میشد فهمید چه کسی فرمانده است. چهار فرمانده حاضر در میدان، بیآنکه سلسله مراتب درست و درمانی برای آنها معین شده باشد بین نفرات و پرندهها در رفت و آمد بودند.»
جملاتی که نقل شد، از کتاب «عملیات پنجه عقاب» نوشته جاستین دابلیو ویلیامسون است. این کتاب که چند ماه پیش، چاپ دوم آن نیز منتشر شد، روایتی آمریکایی از عملیات گروهی از نظامیان ایالات متحده برای نجات گروگانهایشان در تهران ارائه میکند. روی جلد این کتاب، که به همت محمد معماریان ترجمه و از سوی انتشارات ایران منتشر شده است، عنوان فرعی «تلاش نافرجام در خاتمه دادن به بحران گروگان گیری در ایران» نیز دیده میشود که به خوبی به موضوع و محتوای کتاب اشاره دارد.
ماجرا از تسخیر ساختمان سفارت آمریکا در تهران شروع شد، ساختمانی که از آن برای جاسوسی و توطئه ضد انقلاب ایران استفاده میشد و عملاً به پایگاهی برای کارشکنی در مسیر جمهوری نوپای اسلامی تبدیل شده بود. گروهی از دانشجویان جوان انقلابی با اطلاع ماهیت این ساختمان، به آنجا سرازیر شدند و تسخیرش کردند. بعد از تسخیر این ساختمان، شماری از کارمندان سفارت و دیگرانی که – به هر دلیل دیگری - آنجا مستقر بودند دستگیر شدند و بار دیگر، به دنیا نشان دادند که ایران دیگر آن کشور سابق نیست و بسیاری مناسبات و روشها و رویهها در آن تغییر کرده است. تسخیر سفارت آمریکا در تهران که معمولاً از آن به تسخیر لانه جاسوسی نیز یاد میشود، با عنوان بحران گروگانگیری، فصل بسیار مهمی در تاریخ قرن بیستم است و مبدأ و سرآغاز بسیاری از کنش و واکنشهای بعدی به شمار میرود.
آمریکاییها با تهدید و تطمیع مقامات آن روز کشور ما، تلاشهایی را برای آزادی این گروگانها آغاز کردند، اما به آنچه برایش میکوشیدند نرسیدند. حکومت نوپای ایران اصلاً اهل عقبنشینی نبود و مرعوب تهدیدها و فشارهای مقامات آمریکا نمیشد. تصمیمگیران آن روز ایالات متحده، بعد از این ناکامی سیاسی، نقشه عملیاتی مخفی به اسم عملیات پنجه عقاب را طراحی کردند و در دومین ماه از سال ۱۳۵۹ آن را به اجرا گذاشتند. عملیاتی پیچیده، با سنجش همه احتمالات ممکن، که درنهایت – متفاوت با پیشبینی طراحانش – به شکست، آنهم شکستی کامل و مفتضحانه انجامید.
در جستجوی حقایق یک عملیات فاجعهبار
کتاب «عملیات پنجه عقاب» به ماجرای این عملیات میپردازد. اهمیت پژوهش ویلیامسون در این است که برای نخستین بار، حوادث پیش و پس از آن عملیات و اتفاقاتی را که آن روز از اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ روی داد از زاویه نگاه خود آمریکاییهای بازخوانی میکند. او با شماری از کسانی که خودشان در این عملیات حضور داشتند به صحبت نشسته و خاطرات آنان را شنیده است. همچنین برای تکمیل تصویر این ماجرا، به اسنادی رجوع کرده که اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی از طبقهبندی محرمانه خارج شدند و در دسترس محققان قرار گرفتند. این کتاب، به جزئیاتی میپردازد که در کتابهای دیگر وجود ندارند. همچنین به جستجوی پاسخ پرسشهایی درباره چگونگی اجرای عملیات و چرایی شکست آن میرود. خواننده این کتاب درمییابد که آنچه در نخستین روزهای اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ روی داد، نه اتفاقی ساده و کوچک، که عملیاتی پیچیده و نقشهای – از دید طراحانش - منطقی بود. اما محاسبات آمریکاییها، غلط از آب درآمد.
کتاب «عملیات پنجه عقاب» کوششی برای شناخت هرچه بهتر این عملیات است. این کتاب، پیش از ترجمه به زبان فارسی و عرضه به مخاطبان فارسیزبان، از طرف مخاطبان انگلیسیزبان خوانده شد و بسیاری از آنان، این پژوهش را کاری ارزشمند درباره رفع ابهام از ماجرای مبهم دیدند. ابهام از این نظر که، آمریکاییها تا مدتی از انتشار اسناد مرتبط با آن طفره میرفتند و علاقهای به روشنشدن ابعاد چندگانهاش نداشتند. به قول نویسنده کتاب گردآوری نگاه جامع به عملیات پنجه عقاب چهل سال پس از اجرای آن حمله، به چند دلیل چالشبرانگیز بود؛ بیش و پیش از همه، این یک عملیات بسیار محرمانه بود که هنوز هم برخی جزئیاتش محرمانه هستند. علاوه بر این، روایتهای اول شخص که طی ده سال ابتدایی پس از عملیات منتشر شدند، بهواسطه محرمانگیهای باقیمانده، پیادهسازی نادرست دستنوشتهها و خطای حافظه در باب جزئیات عملیاتی ماموریت، مشکل داشتند. متاسفانه برخی از این خطاها هنوز هم هرازگاهی در برخی آثار خودنمایی میکنند.
اما او، به کمک چند نفر از افسرانی که در این عملیات شرکت کرده بودند، بر بخشی از این مشکلات غلبه کرد و بر شماری از چالشهای موجود مانند کمبود مدارک تصویری فائق آمد. «من عمیقاً مدیون گروهبان دوم بازنشسته ارتش ایالات متحده، مایک آر واینینگ، سروان بازنشسته نیروی دریایی ایالات متحده، لری بی برنان و گروهبان سوم سابق سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده، جیمز بنکرافت هستم که صبورانه به سوالات متعدد من درباره حمله پاسخ دادند. مساعدت آنها در کنار هم چیدن قطعات مختلف ماجرا و تبیین ناسازگاریها در روایتهای سابقا منتشر شده، بسیار ارزشمند بود. سال ۱۹۹۲ هزاران صفحه اسناد مربوط به حمله از جمله بایگانی صوتی ضبط شده، از طبقهبندی خارج و به صورت عمومی منتشر شدند. لازم به ذکر است که آنها گنجینهای از اطلاعات بودند. برخی از گفتوگوهای پرحرارت رادیویی در طول عملیات در این کتاب آورده شده است. چند دفترچه بایگانی اتفاقات که در این اسناد بودند نیز به روشن کردن دنباله وقایع کمک کردند.»